به گزارش راهبرد معاصر؛ یکی از مهمترین خبرهایی که در طی روزهای اخیر در رسانه ها منتشر گردیده است خبر اظهارات امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه در رابطه با مرگ مغزی ناتو است. وی که پیش از این ایده تشکیل ارتش مستقل اروپایی را مطرح ساخته بود به عنوان یکی از مهمترین قدرتهای نظامی عضو ناتو با این اظهارات ضربه مهلکی بر ناتو وارد آورد و تردیدهای بسیاری را در رابطه با آینده این سازمان امنیتی برانگیخت.
شکل گیری ناتو
به لحاظ تاریخی ناتو در راستای مبارزه با شوروی و گسترش کمونیسم به همراه دو پیمان سنتو و سیتو شکل گرفت. تمامی کشورهای عضو با شکل دادن به ناتو پیمان بستند که هرگونه حمله نظامی علیه یک یا چند کشور اروپایی و آمریکای شمالی را به معنای حمله به همه اعضا تلقی نمایند و در نتیجه در صورت وقوع هرگونه حمله ای مقتدرانه با کشور خاطی مقابله کنند. بر خلاف پیشبینیهای اولیه پس از گذشت 60 سال از شکلگیری سازمان مذکور عملا هیچ حمله نظامی علیه اروپا و آمریکای شمالی صورت نگرفت و جهان با چالشهای پیجیدهتری همچون تروریسم، گسترش تسلیحات هستهای، حملات سایبری و اختلال در تامین انرژی مواجه شد در نتیجه بسیاری از پژوهشگران من جمله پروفسور گلدگیر گسترش چشمانداز ناتو از دفاع جمعی را تنها عامل یاری بخش به بقای این سازمان در قرن 21 دانستند و لزوم گسترش امنیت اعضا در حیطهای وسیع را مطرح ساختند. در نتیجه طرح گسترش به شرق، افزایش همکاری با دموکراسی های غیر اروپایی چون استرالیا و ژاپن و افزایش پیوند با روسیه مورد توجه اعضای ناتو قرار گرفت.
روی کار آمدن ترامپ و متزلزل شدن آینده ناتو
به دنبال روی کار آمدن ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده نگرانی در رابطه با آینده این نهاد امنیتی افزایش یافت. به طور کلی 3 اصل در سخنرانی های ترامپ بر نگرانی کشورهای اروپایی افزود:
1.دفاع ترامپ از مواضع روسیه در بحران سوریه و اعتباربخشی به این کشور در صحنه بینالملل و منطقی خواندن اقدامات پوتین در سوریه و مشورع دانستن اقدامات این کشور در راستای ممانعت از سرریزی تروریسم به درون مرزهایش، 2. مخالفت ترامپ با سهم 22 درصدی آمریکا در ناتو و 3. مخالفت ترامپ با تعهدات آمریکا در سازمانهای اقتصادی بینالمللی. این سخنان به علاوه ترس از افزایش قدرت مانور روسیه در عرصه بین المللی و کاهش فشار وارد بر این کشور از یک سو و افزایش آسیب پذیری اروپا در برابر تهدیدات بینالمللی در صورت خروج آمریکا از پیمان آتلانتیک شمالی از سوی دیگر برخی از کشورهای اروپایی را به این سمت لزوم شکلگیری یک نهاد امنیتی اروپایی مستقل از اروپا سوق داد. امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه از جمله افرادی است که بارها لزوم تشکیل ارتش مستقل اروپایی را در راستای افزایش استقلال اروپا از آمریکا مطرح ساخته است.
مرگ مغزی ناتو
جان مرشایمر در مقاله بازگشت به آینده زیر سوال بردن ناتو را به خوبی پیش بینی کرده بود و هم اکنون شاهد این اتفاق هستیم. به بیان وی در عصری که روسیه همچون شوروی سابق به دنبال پیشروی به سوی حیاط خلوت خود است آینده پر از ابهام ناتو به این امر بستگی دارد که چقدر در برابر خواسته های ضمنی و علنی روسیه تسلیم می گردد. افزایش ابهام در رابطه با آینده این سازمان تا بدان جاست که امانوئل مکرون در مصاحبه با اکونومیست اعلام کرد «اروپا باید از نظر توانمندی و راهبرد نظامی مستقل باشد» زیرا ناتو در زمان ترامپ به یک «ضعف استثنایی» دچار شده و «به نظر من آنچه ما اکنون داریم تجربه میکنیم، مرگ مغزی ناتو است. ما باید با خود صادق باشیم. بیان این نکته با این میزان صراحت از سوی مهمترین رقیب نظامی آمریکا در جبهه غرب آنهم بلافاصله پس از آنکه طرح تشکیل ارتش اروپایی را مطرح ساخته بود نشان از ناامیدی اعضای ناتو از آینده این سازمان است. با اعلام مرگ مغزی ناتو از سوی مکرون آنچه اذهان تحلیلگران را به خود مشغول میسازد امکان اتحاد واشنگتن و پاریس برای از بین بردن ناتو است. تلاش مکرون برای تشکیل یک نهاد مستقل نظامی اروپایی جدای از ناتو و سخنانش در رابطه با از بین بردن این سازمان را بسیاری از اندیشکده ها من جمله موسسه لهستانی امور بینالملل یک توهم خطرناک نامیده اند و این یعنی به جز سایر اعضای ناتو، نگرانی کشورهای شرق اروپا را نیز فرا گرفته است. آلمان نیز در جایگاه یکی از 5 قدرت بزرگ اروپایی که پیش از این موافقت خود را با تشکیل ارتش مستقل بیان داشته بود، از بین بردن ناتو را امر معقولی نمیداند.
به طور کلی سخنان اخیر امانوئل مکرون پیرامون آینده ناتو بر سه محور اصلی مبتنی است که شامل لزوم تعریف تهدیدی مشترک، لزوم رهایی از تسلط آمریکا بر ناتو و لزوم شکلگیری یک نهاد نظامی اروپایی است. در رابطه با تعریف تهدیدی مشترک لازم به ذکر است که این گفته امانوئل مکرون صحیح است چراکه در عصر کنونی نظر به گسترش تهدیداتی همچون تروریسم و مطرح شدن مفاهیم جدید امنیت همچون امنیت جهانی، امنیت انسانی و...نشان دهنده لزوم کاربست مفهوم امنیت در معنای گستردهای است به گونهای که در بر گیرنده تروریسم و سایر ناامنیهای موجود باشد چرا که ناتو در طی سالهای اخیر عدم آمادگی و ناتوانی خود را در جهت مقابله با این تهدیدات بارها به اثبات رسانده است که نمونه اخیر آن حمله اردوغان به کردهای سوریه است. مبحث بعدی در گفته های امانوئل مکرون استقلال امنیتی از ایالات متحده است. سهم بالای ایالات متحده در این نهاد، عملا بقای آن را در صورت خروج ایالات متحده به مخاطره میاندازد و وابستگی امنیتی اروپا به ایالات متحده کاملا روشن است. ناتو در عصر حاضر از یک سو با دو تهدید عمده یعنی روسیه در شرق و بی ثباتی در جنوب مواجه است و از سوی دیگر حفظ منافع اتحادیه اروپا در خاورمیانه شدیدا به حمایت ایالات متحده متکی است و این امر اتحاد دو سوی آتلانتیک را بیش از پیش ضروری میسازد و هر گونه شکاف در بین این دو شریک دیرینه در نهایت به ضرر اتحادیه اروپا تمام خواهد شد. ضمنا در عصری که قدرتهای نوظهور در حال سر بر آوردن هستند و روسیه به دنیال بازگشت به عصر طلایی خود در دوران شوروی سابق است، رقابت با این قدرتهای نوظهور و مهار روسیه جز از طریق اتحاد با آمریکا میسر نمیگردد. در رابطه با مورد سوم یعنی تشکیل ارتش مستقل نیز لازم به ذکر است که این ایده در شرایط کنونی و نظر به عواملی چون:چالشهای موجود در اروپا، عدم وحدت در بین کشورهای اروپایی در راستای شکلدهی به ارتش مستقل، امکان خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، وجود بحرانهای سیاسی در کشورهای عضو اتحادیه، گسترش تروریسم و...اگرچه شکلگیریاش در آینده امری محتمل است اما در زمان کنونی عملا ناممکن است.
جمعبندی
به طور کلی با توجه به عواملی که مورد بحث و بررسی قرار گرفت، ایده کنارگذاشتن ناتو آنهم در شرایطی که جز امانوئل مکرون سایر اعضای این سازمان با آن مخالفند، ایده خامی از سوی رئیس جمهور جوان فرانسه است که در نهایت به نتیجه روشنی منجر نخواهد شد. جالب آنکه در شرایطی که فرانسه با این صحبتهای امانوئل مکرون عملا به ضعف امنیتی اتحادیه اروپا اقرار کرده است، لزوم بازگشت ایران به تعهدات هستهای را مطرح میسازد و بیان میدارد که در صورت عدم بازگشت ایران به تعهداتش به اقدامات نظامی متوسل خواهد شد. این سیاست دو پهلو نشان دهنده آن است که فرانسه و به طور کلی اروپا همچنان در زمین ایالات متحده بازی میکنند و در حالی که از یک سو فریاد لزوم استقلال از ایالات متحده را سر میدهند با مخالفت با ایران در صدد حفظ شراکت خود با ایالات متحده هستند.